روزانا
عنوان اصلی: کدومو نو اوموچا
شخصیت ها: سانا کوراتا ، آکیتو حیاما ، تسویوشی اوهکی / تسویوشی ساساکی ، آیا سوگیتا ، فوکا ماتسوی ، نائوزومی کامورا ، میساکو کوراتا ، ری ساگامی ، بابیت ، آساکو کورومی ، هیسا کوماگای ، مامی سوزوکی ، شینیچی گومی ، استاد نارونارو ، استاد میتسویا ، استاد میتسویا ، پروفسور سنگوکو
نویسنده: میهو اوبانا
تولید: گالوپ ، ناس
کارگردان: آکیرا سوزوکی ، آکیتارو دایچی ، هیروکی ساکورایی
کشور: ژاپن
بعد از میلاد: 5 آوریل 1996
پخش در ایتالیا: 8 جولای 2000
جنسیت: کمدی
قسمت ها: 102
مدت: 24 دقیقه
سن توصیه شده: نوجوانان 13 تا 19 ساله
|
کاریکاتورهای روسیا از دوشنبه تا جمعه ساعت 1 صبح از ایتالیا 7,45 پخش می شوند. سریال روسانا (عنوان اصلی "Kodomo no omocha") به 70 قسمت تقسیم شده از کمیک مانگای میهو اوبانا (که توسط Dynamic Italia در ایتالیا منتشر شد) گرفته شده و موفقیت چشمگیری در بین مخاطبان دختران کسب کرده است.
روسانا (سانا کودوچا در کمیک مانگا) دختری 11 ساله بانشاط و بی دغدغه است که در کلاس پنجم توکیو تحصیل می کند. او با مادرخوانده خود ، نویسنده ، کاترین اسمیت ، زندگی می کند ، زیرا پدر و مادرش در یک تصادف جان خود را از دست دادند و دختر کوچک مانند یک دختر واقعی بزرگ شد و از او مراقبت شد ، تا جایی که روسانا تنها چند سال بعد حقیقت را می فهمد. روسانا با وجود سن کم ، به همراه دوست خود جرارد یک برنامه تلویزیونی موفق را با عنوان "زنده باد شادی" هدایت می کند و در چندین کمدی و تبلیغات بازی می کند. در کارش روسنا ، مدیر خود رابی ، پسری که همیشه از عینک آفتابی استفاده می کند و با خانواده روسانا زندگی می کند ، کمک می کند ، زیرا پدر و مادرش را از دست داد و بی پول و ولگرد بود. روسانا تحت تأثیر شرایط او تصمیم گرفت میزبان او شود و او را به عنوان مدیر استخدام کند و بین این دو دوستی محکم برقرار است. شغل بازیگری مانع از این نمی شود که روسانا در تحصیلاتش خوب عمل کند (به جز ریاضیات) و دوستی خوبی با همراهانش نداشته باشد ، اما نه با اراذل و اوباش و به ویژه با اریک (آکیتو در مانگا) ، پسری خشن و بدخلقی که استاد و معلم را نیز مسخره می کند ، زیرا آنها را با یک عکس سازنده ، که آنها را بوسیدن می کند ، سیاه نمایی می کند.
روسانا به نوبه خود ، به پیشنهاد رابی ، به طرحی متوسل می شود و موفق می شود با لباس زیر از او عکس بگیرد ، بنابراین او تهدید می کند که مادامی که او پسر بچه ای آرام شود ، آن عکس را به مدرسه نشان می دهد. روسانا به زودی دلیل این شخصیت بی قرار را کشف می کند ، زیرا متوجه می شود پسر از احساس گناه سنگینی رنج می برد. هنگام تولد ، مادرش در هنگام زایمان فوت کرد و خواهر و پدرش او را مسئول این مرگ می دانند. درست در آن دوره ، روسانا فیلمی با طرح بسیار مشابه فیلمبرداری می کند و خانواده اریک را به تماشای آن برنامه تلویزیونی دعوت می کند ، که به آنها امکان می دهد اشتباهات خود را درک کنند و اریک را از آن سنگینی بار خلاص می کنند. با تشکر از آن قسمت ، اریک به دوست بزرگ و روسانا تبدیل خواهد شد ، که باعث می شود او به تدریج عاشق او شود. اما روسانا اصلاً به این فکر نمی کند و در طول سفر در مدرسه ، اریک اولین بوسه ای را که تلافی می کند با چکش صوتی بر سر او می بخشد ، زیرا فکر می کند عاشق رابی است. با این حال ، او پس از ترک دختر دوست دختر سابق خود آلیسیا ، برای تبدیل شدن به یک بازیگر موفق ، که هرگز فراموشش نکرده است. به دلیل ناامیدی عشق بد از رابی ، روسانا ناامید از خانه فرار می کند ، اما در اریک دوستی پیدا می کند که می تواند او را به فکر وادارد و به او دلداری دهد. در همین حال ، خانم کاترین اسمیت کتابی منتشر می کند که در آن داستان روسانا را روایت می کند و اعلام می کند که مادر او نیست. این باعث ایجاد یک سرگردانی عظیم در روسانا می شود که با این وجود به لطف آن نشریه ، مادر واقعی خود را ملاقات می کند که به او پیشنهاد می کند به آنجا برود و با او زندگی کند ، اما روسانا پس از افکار طولانی دعوت را رد می کند. در همین حال ، اریک همه کارها را برای جلب توجه روسانا انجام می دهد ، حتی در یک دوره کاراته ثبت نام می کند. زمان انتقال او از دبستان به مدرسه راهنمایی فرا می رسد و روزانا دیگر با اریک در کلاس نیست ، اما او با خنده دار ، دختری که با او اشتراکات بسیاری دارد ، دوست خواهد شد.
بعداً ، هنگام فیلمبرداری برخی از تبلیغات ، روسانا با بازیگر مشهور چارلز لونز آشنا می شود ، همسن و سالی که با او در کوههای مرتفع فیلمی به نام "خانه در جنگل" فیلمبرداری می کند. در همین حین ، اریک از مهد کودک شعله ای قدیمی را ملاقات می کند و با او نامزد می شود. در آن خبر ، روسانا از حسادت رنج می برد و متوجه می شود که نسبت به اریک احساساتی دارد و همین امر باعث می شود پیشرفت های چارلز زیبا را رد کند. چارلز جوان که از این امتناع عصبانی شده بود ، هنگام یک کنفرانس مطبوعاتی قاشق چنگال را برای خبرنگاران فاش کرد و گفت که روسانا عاشق پسری بود که با توصیف اریک مطابقت داشت. دومی خودش را به قول چارلز شناخت ، در حالی که تلویزیون تماشا می کرد می فهمد که روسانا عاشق او است و درست زمانی که دختر احساسات واقعی خود را نشان می دهد ، تایید می کند. اما اکنون اریک با خنده دار نامزد شده است و روسانا فقط مجبور است با چارلز برود تا سعی کند او را فراموش کند ، همچنین به این دلیل که آنها مجبورند موزیکال "تابستان بی پایان" را در برادوی فیلمبرداری کنند. چارلز در نیویورک پدر و مادر واقعی خود را ملاقات می کند ، زیرا پدرش نویسنده موسیقی است. روسانا در آن لحظه سخت به چارلز نزدیک است و روز قبل از اولین مسابقه این دو با هم جمع می شوند. پس از بازگشت به ژاپن ، آنها در محاصره روزنامه نگارانی قرار می گیرند که اخبار را مستقیماً از تلویزیون پخش می کنند. در همین حال ، اریک و خنده دار وقتی دختر متوجه شد که اریک و روسانا هنوز همدیگر را دوست دارند و او هنوز عاشق دوست پسر قبلی خود گرمی است ، از هم جدا شدند. همه چیز حتی بین چارلز و روسانا طولانی نمی شود ، زیرا این دختر اظهارات چارلز را برای مطبوعات دوست نداشت و او متوجه شد که روسانا هنوز به اریک فکر می کند ، بنابراین آنها از هم جدا می شوند. این باعث می شود که روسانا و اریک احساسات خود را نسبت به یکدیگر نشان دهند و در نهایت به عنوان دوست پسر در کنار هم باشند.
بین کارتون و کمیک مانگا تفاوت هایی وجود دارد ، به ویژه در بخشی که خانواده روسانا به دلیل یک سرمایه گذاری اشتباه مالی ، کمبود پول پیدا می کنند و این روی بی خیالی روسانا که مشکلاتی هم دارد ، تأثیر می گذارد. از کار همچنین در مانگا بخشی را می یابیم که اریک (آکیتو) را به دلیل ضرب و شتم استادی ، که به نوبه خود او را مورد ضرب و شتم قرار داده بود ، از مدرسه اخراج می شود. برای بقیه ، به خصوص قسمت اول کارتون به مانگای اصلی وفادار مانده است
روسانا ، کلیه نام ها ، تصاویر و علائم تجاری دارای حق چاپ هستند TV-Tokyo / NAS Sony - میهو اوبانا و کسانی که حق آن را دارند و در اینجا برای اهداف شناختی و آموزنده مورد استفاده قرار می گیرند. |