هوی متال - انیمیشن بزرگسال محصول 1981

هوی متال - انیمیشن بزرگسال محصول 1981

هوی متال یک انیمیشن علمی تخیلی و فانتزی است برای بزرگسالان محصول کانادا و آمریکا در سال 1981، به کارگردانی جرالد پاترتون، تهیه کنندگی ایوان رایتمن و لئونارد موگل، سردبیر مجله هوی متال که اساس فیلم بود. فیلمنامه توسط دانیل گلدبرگ و لن بلوم نوشته شده است.

این فیلم مجموعه ای از داستان های علمی تخیلی و فانتزی مختلف است که با موضوع واحد نیروی شر که «مجموع همه بدی ها» است به هم مرتبط شده اند. از مجله هوی متال و داستان های اصلی با همان روحیه اقتباس شده است. مانند مجله، این فیلم نیز خشونت، جنسیت و برهنگی زیادی دارد. تولید آن با این واقعیت تسریع شد که چندین خانه انیمیشن به طور همزمان در بخش های مختلف کار می کردند. علیرغم نظرات مثبت و متفاوت منتقدان درباره اکران اولیه، این فیلم در گیشه موفقی متوسط ​​بود و از آن زمان به جایگاه کالت دست پیدا کرد.

در سال 2000 دنباله ای با عنوان Heavy Metal 2000 منتشر شد.

قسمت های فیلم

اپیزود شماره 01: "نشست آرام "

بر اساس کمیک دن اوبانن و توماس وارکنتین.

داستان با یک شاتل فضایی که به دور زمین می چرخد ​​آغاز می شود. درهای خلیج باز می شود و یک کوروت آزاد می شود. فضانوردی که در ماشین نشسته است، سپس شروع به فرود در جو زمین می کند و در دره ای بیابانی فرود می آید.

اپیزود شماره 02: "گریمالدی"

در طرح داستان، گریمالدی فضانورد به خانه می رسد و دخترش از او استقبال می کند. او می گوید چیزی برای نشان دادن به او دارد. هنگامی که جعبه خود را باز می کند، یک کره سبز و کریستالی بالا می رود و آن را ذوب می کند. او خود را به عنوان "مجموع همه بدی ها" به دختر وحشت زده معرفی می کند. این دختر با بررسی کره ای که به نام Loc-Nar شناخته می شود، می بیند که چگونه بر جوامع در طول زمان و مکان تأثیر گذاشته است. در پایان فیلم (Epilogue) موضوع گلچین به خانه دختر بازمی گردد.

اپیزود شماره 03: "هری کانیون"

داستان اصلی توسط دانیل گلدبرگ و لن بلوم. بر اساس فردای طولانی توسط موبیوس

هری کانیون، راننده تاکسی بدبین، در نیویورکی دیستوپیایی و جنایت‌آلود در سال 2031، روز فیلم نوآر خود را بازگو می‌کند و از نرخ‌ها و تلاش‌های مکرر برای سرقت شکایت می‌کند که در تضاد با یک دستگاه متلاشی کننده نصب شده در پشت صندلی‌اش است. او با حادثه ای روبرو می شود که در آن یک زن جوان سکسی را از دست رودنیک، گانگستری که پدرش را کشته است، نجات می دهد. او توضیح می دهد که پدرش Loc-Nar را کشف کرده است و آنها بی وقفه توسط افرادی که سعی در بدست آوردن آن دارند مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. هری او را به آپارتمانش می برد، جایی که آنها رابطه جنسی دارند. او تصمیم می گیرد Loc-Nar را به رودنیک بفروشد و پول را با هری تقسیم کند. رودنیک توسط Loc-Nar در صرافی متلاشی می شود و سعی می کند هری را فریب دهد تا پول را برای خودش نگه دارد. هنگامی که او یک تفنگ می کشد، هری از تجزیه کننده روی او استفاده می کند. او پول را نگه می دارد و ماجرا را «دو روز سواری با انعام جهنمی» خلاصه می کند.

اپیزود شماره 04: "دن "

بر اساس شخصیتی به همین نام که توسط ریچارد کوربن خلق شده است.

یک نوجوان عصبی یک "شهاب سنگ سبز" را در نزدیکی خانه خود پیدا می کند و آن را در مجموعه سنگ خود قرار می دهد. در طی آزمایشی با رعد و برق، گوی پسر را به دنیای Neverwhere پرتاب می‌کند، جایی که او به مردی عضلانی، برهنه، طاس و با استعداد به نام دن تبدیل می‌شود که مخفف نام زمینی او، دیوید الیس نورمن است. دن شاهد مراسم عجیبی است، نجات زن زیبا و جوانی که قرار بود توسط زنی دیگر برای Uhluhtc قربانی شود. او با رسیدن به امنیت، خود را کاترین ولز از مستعمره بریتانیا در جبل الطارق معرفی می کند. همانطور که او قدردانی خود را با محبت های جنسی نشان می دهد، توسط عوامل ارد، مردی جاودانه که می خواهد لوک-نار را برای خود به دست آورد، آنها را قطع می کند. وقتی دن را برای دیدن ارد به داخل می آورند، دن از کاترین درخواست می کند، اما ارد به افرادش دستور می دهد که دن را اخته کنند. دن با سربازان ارد می جنگد و به ارد شلیک می کند، اما از آنجایی که ارد جاودانه است، بلافاصله شفا می یابد. دن از او می پرسد که دختر کجاست و ارد به او نشان می دهد که در شیشه ای زیر طلسمی که فقط ارد می تواند او را بیدار کند، خوابیده است. پیشنهاد Den معامله. Loc-Nar را از ملکه بگیرید و برای او بیاورید و او دختر را به دن رها می کند. دن موافقت می کند و با نورل، بهترین سرباز ارد، در قصر نفوذ می کند. دن و یکی دیگر از خدمتکاران ارد بلافاصله توسط نگهبانان ملکه دستگیر می شوند، اما او تا زمانی که دن او را دوست دارد، نرمش می کند. او پاسخ می‌دهد، در نتیجه حواس ملکه را پرت می‌کند، زیرا گروه حمله‌کننده Loc-Nar را می‌دزدد. دن فرار می کند و می دود تا کاترین را از دست ارد نجات دهد. با بازآفرینی حادثه‌ای سریع که او را به Neverwhere آورد، می‌تواند ارد و ملکه را بیرون کند. صدای دن باعث می شود او مشکوک شود که آنها به زمین منتقل شده اند. دن با امتناع از گرفتن لوک-نار برای خود، با کاترین به غروب آفتاب سوار می شود و راضی به ماندن در Neverwhere است. در مورد Loc-Nar، به آسمان صعود می کند و در یک ایستگاه فضایی فرود می آید که در آنجا توسط یک نفر برداشته می شود.

اپیزود شماره 05: "کاپیتان استرن "

بر اساس شخصیتی به همین نام که توسط برنی رایتسون خلق شده است.

در یک ایستگاه فضایی، کاپیتان فضایی فاسد، لینکلن اف. استرن، با چندین اتهام جدی که توسط دادستان شامل 12 فقره قتل درجه یک، 14 فقره سرقت مسلحانه متعلق به فدراسیون، 22 فقره دزدی دریایی در فضای بالا، 18 مورد محاکمه است. اتهامات کلاهبرداری، 37 مورد تجاوز به عنف و یک تخلف تلخ. استرن با اظهار "بی گناهی" در برابر توصیه وکیلش چارلی، توضیح می دهد که انتظار دارد تبرئه شود زیرا به شاهدی به نام هانوفر فیست رشوه داده است. فیست پس از فراخوانی توسط دادستان موضع گیری می کند، اما شهادت دروغ او زمانی که لوک-نار به اندازه سنگ مرمر به او اجازه می دهد قبل از اینکه او را به استرن تبدیل کند (اگرچه هر یک از آنها درست هستند یا ناشناخته نیستند) ادعاهای بسیار جنایت آمیز را در مورد استرن بیان کند. یک فرم عضلانی عظیم که استرن را در سراسر ایستگاه تعقیب می کند، از میان دیوارها می شکند و ویران می کند. در نهایت، استرن را به گوشه می نشیند، که پاداش وعده داده شده را به او می دهد، و بی درنگ به حالت لاغر اصلی خود باز می گردد. استرن در تله ای را زیر فیست باز می کند و او را به فضا پرتاب می کند. Loc-Nar با دست بریده فیست در شعله های آتش که هنوز به آن چسبیده است وارد جو زمین می شود.

اپیزود شماره 06: "B17 ″

یک بمب افکن B-17 جنگ جهانی دوم با نام مستعار مروارید اقیانوس آرام، بمباران سختی را با خسارات و تلفات شدید انجام می دهد. در حالی که بمب افکن ضربه خورده به خانه بازمی گردد، کمک خلبان برای بررسی خدمه باز می گردد. او که چیزی جز اجساد پیدا نمی کند، متوجه Loc-Nar می شود که هواپیما را دنبال می کند. با اطلاع خلبان، زمانی که Loc-Nar با هواپیما برخورد می کند و خدمه مرده را به عنوان زامبی زنده می کند، به کابین خلبان باز می گردد. کمک خلبان کشته می شود، در حالی که خلبان به موقع چتر نجات می زند. او در جزیره‌ای فرود می‌آید که در آن قبرستانی از هواپیماهای دوره‌های مختلف به همراه هوانوردان زامبی‌شده هواپیماهای نابود شده را می‌یابد که او را احاطه کرده‌اند و سرنوشت خلبان وحشت‌زده را مشخص می‌کنند.

اپیزود شماره 07: "خیلی زیبا و خیلی خطرناک"

بر اساس کمیک Angus McKie به همین نام.

دکتر آنراک، یک دانشمند برجسته، برای جلسه ای در مورد جهش های مرموز که ایالات متحده را درگیر کرده است، وارد پنتاگون می شود. در جلسه، دکتر سعی می کند اتفاقات را رد کند. هنگامی که او لوک-نار را در قفسه گلوریا می بیند، یک تن نگار زیبا با انحنا، او شروع به رفتار نامنظم می کند و به او تجاوز جنسی می کند. یک سفینه فضایی عظیم سقف را سوراخ می کند و دکتر و به اشتباه گلوریا را می رباید. ربات کشتی با آنراک که در واقع یک اندروید خراب کار می کند عصبانی می شود، اما با دیدن گلوریا حالش عوض می شود. ربات با کمک خلبان بیگانه کشتی، ادسل و کمک خلبان زیک، گلوریا را متقاعد می کند که در کشتی بماند و "سکس رباتیک" داشته باشد. در همین حال، ادسل و زیک قبل از پرواز به خانه، مقدار زیادی ماده مخدر پودری به نام Plutonian Nyborg را خرناس می‌کنند و خود را در کیهان منزوی می‌کنند. آنها بیش از حد مستی که نمی توانند مستقیم پرواز کنند، بدون آسیب به یک ایستگاه فضایی بزرگ برخورد می کنند.

اپیزود شماره 08: "تاارنا"

داستان اصلی توسط دانیل گلدبرگ و لن بلوم. بر اساس Arzach از Moebius.

Loc-Nar که اکنون به اندازه یک شهاب سنگ غول پیکر است، به آتشفشانی در دنیایی دیگر برخورد می کند و توده زیادی از تماشاگران را به خود جذب می کند. هنگامی که آنها شروع به بالا رفتن از آتشفشان می کنند، فوران می کند و لجن سبز جمعیت را می پوشاند و آنها را به یک ارتش وحشی بدل می کند. جهش یافته ها متعاقباً به یک شهر نزدیک از دانشمندان صلح جو حمله می کنند. رهبران شهر، ناامید، ذهنی تاراکیان را احضار می کنند، یک نژاد جنگجو زمانی قدرتمند اما رو به زوال که شهر با آنها معامله کرده بود، اما قبل از اینکه به تماس پاسخ داده شود، شهر سقوط می کند.

تاارنا، جنگجوی زیبا و آخرین تاراکیان، احضار می‌شود و پس از آماده‌سازی آیینی، به همراه عقاب غول‌پیکرش به سمت شهر محاصره شده پرواز می‌کنند تا شهروندان مرده را پیدا کنند. او که مصمم است از آنها انتقام بگیرد، شروع به ردیابی قاتلان آنها می کند و با گروه کوچکی از بربرهای جهش یافته ملاقات می کند. او پس از کشتن آنها و با داشتن اطلاعات بیشتر به اردوگاه جهش یافته می رود، اما او و عقابش اسیر می شوند.

تاارنا را شکنجه می کنند و بیهوش به یک گودال باز می اندازند. عقاب او فرار می کند و او را نجات می دهد. او سعی می کند به سمت Loc-Nar برود، اما جهش یافته ها او را تعقیب می کنند و او را پایین می آورند. رهبر جهش یافته با تاارنا در یک دوئل تا حد مرگ روبرو می شود و او را زخمی می کند، اما تاارنا موفق می شود او را بکشد. تاارنا و همراهش با آخرین قدرت خود یک پرواز مرگبار به سمت آتشفشان انجام می دهند. همانطور که آنها نزدیک می شوند، لوک-نار به او هشدار می دهد و استدلال می کند که قربانی کردن خود بی فایده است. Taarna با نادیده گرفتن Loc-Nar، قدرت آغشته به شمشیر خود را آزاد می کند و به آتشفشان شیرجه می رود و Loc-Nar را نابود می کند.

اپیزود شماره 09: "پایان"

در پایان داستان، لوک نار که دختر را به وحشت انداخته بود منفجر می شود و در این روند عمارت را ویران می کند. کوه دوباره متولد شده Taarna در بیرون ظاهر می شود و Taarna با خوشحالی روی آن پرواز می کند. سپس مشخص می شود که روح تاارنا در دختر تناسخ یافته و او را به یک تاراکیان جدید تبدیل کرده است.

تولید

رابرت بالسر، انیماتور، سکانس انیمیشن «دن» را برای این فیلم کارگردانی کرد.

این فیلم از تکنیک روتوسکوپی انیمیشن در چندین پلان استفاده می کند. این فرآیند شامل تصویربرداری از مدل ها و بازیگران و سپس ردیابی عکس روی فیلم برای اهداف انیمیشن است. بمب افکن B-17 در واقع با استفاده از یک ماکت 10 فوتی (3 متری) شلیک شد که سپس متحرک شد. علاوه بر این، Taarna در روتوسکوپی با استفاده از مدل Carole Desbiens برای شخصیت انیمیشن کشیده شد. در طول ساخت این فیلم، به استودیوی انیمیشن کانادایی Nelvana Limited این فرصت داده شد تا روی آن کار کند. هوی متال ، اما آنها پیشنهاد خود را رد کردند و در عوض روی اولین فیلم خود کار کردند. راک و قانون .

کریس آکیلئوس، تصویرگر فانتزی، تصویر پوستر تبلیغاتی نمادین را که در سال 1980 سفارش داده شد، طراحی و نقاشی کرد، که شخصیت اصلی تاارنا را بر روی اسب پرنده خود نشان می دهد. این اثر هنری همچنان برای انتشار ویدئوهای خانگی استفاده می شود. آشیلئوس همچنین چند کار طراحی مفهومی برای شخصیت Taarna انجام داد.

موسیقی

موسیقی متن در سال 1981 بر روی LP منتشر شد، اما به دلایل قانونی تا سال 1995 روی سی دی منتشر نشد. این آلبوم در جدول بیلبورد 12 در رتبه 200 قرار گرفت. آهنگ اصلی فیلم، "هی متال (Takin'a Ride)" توسط دان فلدر خوانده شد. این آهنگ به عنوان یک تک‌آهنگ در ایالات متحده منتشر شد و در ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۱ به رتبه ۴۳ در بیلبورد Hot 43 و رتبه پنجم جدول اصلی راک در ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۱ رسید.

Blue Öyster Cult آهنگی به نام "انتقام (پیمان)" را برای این فیلم نوشت و ضبط کرد، اما تهیه کنندگان از استفاده از آهنگ خودداری کردند زیرا متن خلاصه ای از کارتون "Taarna" را در اختیار داشت. به جای آن از «جانبازان جنگ های روانی» استفاده شد. هر دو آهنگ را می توان در آلبوم Fire of Unknown Origin از Blue Öyster Cult یافت. اگرچه در فیلم استفاده شد، آهنگ‌های «Through Being Cool» از Devo و «E5150» از Black Sabbath در آلبوم موسیقی متن منتشر شده قرار نگرفتند. این آهنگ ها به ترتیب در New Traditionalists و Mob Rules هستند.

مشکلات حقوقی در مورد استفاده از آهنگ‌های خاص در فیلم، انتشار آن را در ویدیوی خانگی به تاخیر انداخت. استفاده شرکت سازنده از برخی آهنگ‌ها فقط به پخش تئاتر و موسیقی متن محدود می‌شد و شامل انتشارات رسانه‌های داخلی نمی‌شد. در سال 1996 بود که یک انتشار رسمی رسانه خانگی در VHS منتشر شد که کوین ایستمن، که حقوق انتشار مجله هوی متال را در سال 1992 خریداری کرده بود و قبلا در مجله همکاری کرده بود، با دارندگان حق چاپ موسیقی به توافق رسید. .

LP اصلی شامل چهار آهنگ در هر طرف بود و به ترتیب قابل انباشته (A، D، B، C) برنامه ریزی شده بود.

داده های تکنیکی

عنوان اصلی هوی متال
کشور تولید کننده Canada
بعد از میلاد 1981
مدت 90 دقیقه
ارتباط 1,85:1
جنسیت اکشن، علمی تخیلی، فانتزی، ترسناک، موزیکال
کارگردان جرالد پاترتون
موضوع دن گلدمن، لن بلوم دن اوبانن، ریچارد کوربن، آنگوس مک کی، برنی رایتسون
فیلمنامه دن گلدبرگ، لن بلوم
تولید کننده ایوان ریتمن
تهیه کننده اجرایی لئونارد موگل
عکاسی کلود لاپیر، برایان توفانو، رون هینز
مونتاژ جانیس براون، میک منینگ
موسیقی المر برنشتاین
صحنه نگاری مایک پلوگ

جیانلوگی پیلودو

نویسنده مقاله، تصویرگر و طراح گرافیک وب سایت www.cartonionline.com